از دلخوشی های همیشگی مردم ایران که عموماً اهل هنر و ادب هستند، جمع آوری و گلچین اشعار شاعران از قدیمی ترین زمان تاکنون بوده است. ایرانیان به واسطه دارا بودن ذوق طبیعی و استعداد سرشار در شعر و شاعری همواره آنچه را می خواسته اند و آرزو داشته اند از دریچه چشم شاعر و سخن زرین او دیده و شنیده اند و کعبه آمال خود را در شعر خلاصه کرده اند. به این جهت امروز ما میراث دار یکی از عالی ترین تراوش های ذهن و ذوق بشری و والاترین ارزشهای تمدن ایرانی هستیم.

در اینجا چند نمونه از زیباترین اشعار شاعران معاصر ایرانی آورده شده است.


ای شکوهِ بی‌کران اندوه من!

آسماندریایِ جنگلکوه من!

گم شدی ای نیمه‌ی سیب دلم

ای منِ من! ای تمامِ روح من!

ای تو لنگرگاه تسکینِ دلم

ساحل من! کشتی من! نوح من!

قدر اندوه دل ما را بدان

قدر روحِ خسته و مجروح من

هر چه شد انبوه‌تر گیسوی تو

می‌شود اندوه‌تر اندوه من!

"قیصر امین‌پور"

***

می‌خواهم و می‌خواستمت تا نفسم بود

می‌سوختم از حسرت و عشق تو بَسَم بود

عشق تو بَسَم بود که این شعله بیدار

روشن‌گر شب‌های بلندِ قفسم بود

آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت

غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود

دست من و آغوش تو؟! هیهات! که یک عمر

تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود

بالله که بجز یاد تو، گر هیچ‌کسم هست

حاشا که به جز عشق تو گر هیچ‌کسم بود

لب بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم

رفتم، بخدا، گر هوسم بود بَسَم بود

"فریدون مشیری"

***

ای شکوهِ بی‌کران اندوه من!

آسماندریایِ جنگلکوه من!

گم شدی ای نیمه‌ی سیب دلم

ای منِ من! ای تمامِ روح من!

ای تو لنگرگاه تسکینِ دلم

ساحل من! کشتی من! نوح من!

قدر اندوه دل ما را بدان

قدر روحِ خسته و مجروح من

هر چه شد انبوه‌تر گیسوی تو

می‌شود اندوه‌تر اندوه من!

"قیصر امین‌پور"

***

در انتهای هر سفر

در آیینه

دار و ندار خویش را مرور می کنم

این خاک تیره این زمین

پاپوش پای خسته ام

این سقف کوتاه آسمان

سرپوش چشم بسته ام

اما خدای دل

در آخرین سفر

در آیینه به جز دو بیکرانه کران

به جز زمین و آسمان

چیزی نمانده است

گم گشته ام کجا

ندیده ای مرا ؟

"حسین پناهی"

***

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی‌ست

که آنچه در سر من نیست بیم رسوایی‌ست

چه غم که خلق به حسن تو عیب می‌گیرند

همیشه زخم زبان خون‌بهای زیبایی‌ست

اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب

که آبشارم و افتادنم تماشایی‌ست

شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد

که فصل مشترک عشق و عقل، تنهایی‌ست

کنون اگرچه کویرم، هنوز در سر من

صدای پَر زدن مرغ‌های دریایی‌ست

"فاضل نظری"

***


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : اندوه ,بَسَم ,خسته ,شاعران ,ایرانی ,انبوه‌تر گیسوی ,مجروح منهر ,روحِ خسته ,گیسوی تومی‌شود ,تومی‌شود اندوه‌تر ,گیسوی تومی‌شود اندوه‌تر ,تومی‌شود اندوه‌تر اندوه ,انبوه‌تر گیسوی تومی‌شود ,لنگرگاه تسکینِ دلمساحل
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بسم الله الرحمن الرحیم تنظیم خانواده H.Hamdani فرش ماشيني Ryan انشا پایه هفتم Kristi Lisa rama !بی اعصابی های یک عدد دیوانه