بعد از یک هفته شلوغ و سخت کاری خوب است به ذهنمان استراحت بدهیم و با مطالعه کتابهای طنز به بهتر شدن حالمان کمک کنیم و جیره یک هفته خنده و شادیمان را از کتاب برداریم.
طنز هنری است که گاهی عدم تناسب در عرصههای مختلف اجتماعی را به شکلی دلپذیر نشان میدهد. چیزی که در آن واحد هم عالی است هم افتضاح است و بارزترین نشانهی وجود فرهنگ و تمدن در یک کشور است. اگر دوست دارید از مطالعه لذت ببرید و دقایقی فارغ از مشغله یک کتاب شیرین مطالعه کنید و معجونی بامزه از ظرافت طنز را سر بکشید با ما همراه باشید.
داستان انتشار «اتحادیهی ابلهان» نوشتهی جانکندی تول، داستان غریبی است. جانکندی کتاب را در سی سالگی نوشت و بعد از اینکه هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نرفت به زندگی خود پایان داد. بعد از مرگش مادرش یازده سال در پی انتشار این اثر بود تا سرانجام دانشگاه لوییزیانا کتاب را منتشر کرد. کتاب به محض انتشار غوغایی به پا کرد و همان سال، جایزهی پولیتزر را ربود و پس از آن به یک اثر شاخص تبدیل شد.
شخصیت اصلی کتاب، ایگنیشس متخصص قرون وسطا است که تمام دنیا را از دریچهی کتاب تسلای فلسفهی بوئتیوس، فیلسوف قرون وسطایی، میبیند. تمام زندگیاش فلسفهبافی است و انزجار از جامعهی امریکا. ایگنیشس ناظری است بر تمام حماقتها و بیشعوریهای محیط پیرامونش. امریکای او همان است که نویسندهی کتاب هم ماندن در آن را نپذیرفت و مرگ خودخواسته را انتخاب کرد.
واشنگتن پست درباره این کتاب نوشته است:
«یکی از خنده دارترین کتاب هایی که تابه حال نوشته شده… این قدر میخندید که دلتان درد میآید و اشک از چشمانتان سرازیر میشود.»
شاید تاکنون هیچ کتابی به اندازه دن کیشوت این همه مورد عشق و علاقه ملتهای گوناگون نبوده است. بسیاری از کتابها هستند که تنها به یک قوم و ملت اختصاص دارد و از حدود مرز یک کشور فراتر نمیرود؛ بسیاری دیگر در میان ملل دیگر هم خواننده دارد ولی تنها مورد پسند گروه روشنفکران یا مردم عادی یا طبقات ممتاز است. اما «دن کیشوت» همه مرزهای جغرافیایی و نژادی و اجتماعی و طبقاتی را درهم شکسته و همرنگ تمام دنیا شده است. همین بس که این رمان از ابتدای قرن هفدهم تاکنون بیش از هزار بار به بیشتر از سی زبان مختلف منتشر گردیده و ترجمه و تجدید چاپ شده است. از این داستان شگرف، خلاصهها فراهم آوردهاند، نمایشنامهها پرداختهاند، و بارها آنرا به صورت بالت و اپرا و فیلم سینمابه تصویر کشیدهاند.
«دن کیشوت» علیرغم تحولات و تغییراتی که در طی چند قرن گذشته در ذوق ادبی رخ داده هنوز از پرخوانندهترین کتابهاست.
دن کیشوت پهلوانی خیالی و بیدستوپاست که خود را شکستناپذیر میپندارد. او به سفرهایی طولانی میرود و در میانه همین سفرهاست که اعمالی عجیب و غریب از وی سر میزند. وی که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی میبیند.
این کتاب شیرین و بامزه است و فصل های کوتاهی دارد. هر فصل درباره یک حیوان است و با زبانی طنز برداشتی انسانی از پندار و کردار هر حیوان یا به تعبیر مترجمان جانور دارد.
مثلا بخش ببر اینگونه شروع شده است: ببرها بسیار زیبا هستند، ولی وقتی بد میشوند نفرت انگیزند. بسیار هم شهوترانند، چون کار بهتری بلد نیستند و خب ما خودمان اینکارهایم میدانیم وقتی آدم هیچ کاری بلد نباشد مجبور به اشرافی گری و شهوترانی میشوند.
یا بخش سینه سرخ اینگونه شروع میشود: سینه سرخ خیلی هوچی و پر سر و صداست و به همین خاطر به او جارچی بهار میگویند. اواخر زمستان، قبل از روشن شدن هوا زیر پنجره اتاثق شما زیر آواز می زند و غیر از چند مکث کوتاه برای خوردن ناهار، آنقدر ادامه می دهد تا کارتان به تیمارستان بکشد.
منبع: دیجی کالا مگ
درباره این سایت